گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
داستان ها و پند ها
جلد دوم
جايگاه ظلم


بهلول وارد قصر هارون شد. مسند مخصوص او را خالى ديد بر روى آن نشست پاسبانان قصر وقتى بهلول را در محل مخصوص هارون ديدند با شلاق و تازيانه او را از آن مكان بيرون كردند. هارون از اندرون خارج شد، بهلول را ديد در گوشه اى نشسته و گريه مى كند. از خدمتكاران علت گريه او را پرسيد. گفتند چون در مسند شما گستاخانه نشسته بود ما او را آزرديم هارون آنها را توبيخ و ملامت كرد بهلول را نيز تسلى داد.
بهلول گفت من به حال تو گريه مى كنم نه بواسطه خودم . زيرا با همين چند دقيقه كه در جايگاه و مسند تو نشستم اين طور مرا آزردند بر تو چه خواهد گذشت كه سالها بر اين مسند ظلم نشسته اى و تكيه بر اين دستگاه ستم كرده اى و از عواقب هولناك آن نمى ترسى ؟!